جدول جو
جدول جو

معنی چل کر - جستجوی لغت در جدول جو

چل کر
کوزه ی روغن از جنس سفال
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کُ)
دهی از دهستان میرزاوند است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ مَ نِ)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 5500گزی خاور مراغه و 3هزارگزی شمال راه شوسۀ مراغه به میانه. هوای آن معتدل و دارای 101 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات و نخود است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ تَ زَ دَ)
کسی را دست انداختن و او را مورد تمسخر قرار دادن (خواه او مطلب را جدی پندارد و بریش بگیرد، یا شوخی طرف را درک کند و اوقاتش تلخ شود و از کوره در برود). (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مچل کردن
تصویر مچل کردن
کسی را دست انداختن و مورد تمسخر قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بور کردن، مورد تمسخر قرار دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طوماری از نام چهل کچل که در باور عوام به آب انداختن آن باران
فرهنگ گویش مازندرانی
چهل در، دارالعماره ی میرعبدالله خان که در میدان بار فروش
فرهنگ گویش مازندرانی
پره ی چرخ نخ ریسی، از اجزای دستگاه سنتی نخ ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی
میانجی دعوا
فرهنگ گویش مازندرانی
همه کاره، چه کاره
فرهنگ گویش مازندرانی